بدصفت

ساخت وبلاگ

ساعت یک شب بیدار شدم از شدت سرما...

تب و لرز‌..

یاد تو افتادم مادر...

یاد روزهایی که زیر سه تا پتو میلرزدی و من هیچ کاری از دستم برنمیومد...

هه دالکه نازارم

که دیگه ندارمت...

امشب چشمم به یاد درد های تو بیدار مونده

قطعا اگه بیدار بودی الان وضو گرفته بودی و صدای تسبیحات به گوشم می رسید...

خدایا مادرم رو ببخش بحق نجواهای شبانه امیرالمومنین آمین

بدصفت...
ما را در سایت بدصفت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khateratemann97 بازدید : 25 تاريخ : شنبه 25 آذر 1402 ساعت: 21:43

دارم فک میکنم به سالهایی که منو نبودم و تو هم نبودی مادر

اما مادرت و مادرش بودن

به روزهایی که مادر بزرگ متولد میشه و مادرش اون رو بزرگ میکنه و....

مادر

من حتی نمیدونم مزار مادر مادر بزرگم کجاست...

اما میدونم که اسمش در وجودم غلغله ای به پا کرده ...

قطعا مادر بزرگ هم به وقت رفتن مادر رو صدا زده مث تو که به وقت رفتن مادر بزرگ رو صدا زدی

بدصفت...
ما را در سایت بدصفت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khateratemann97 بازدید : 25 تاريخ : شنبه 25 آذر 1402 ساعت: 21:43

یاد مهربانی های بی دلیل افتادم یلدایی و میوه آوردن های بهایییاد بالشت های یهویی و پتو هایی که تو زمستون روی سرم می کشیدی چون تو مادر بودی و سرمای منو حس میکردی... مادر اون همه مهربانی رو با خودت بردی ...و افسوس و آه برایمان باقی ماند ... خامه از ذکر و نیایش تو خالی شده از زمزمه های صبحگاهی تو...امیدوارم که خداوند مهربان که مهربانی تو نشان از مهربانی اوست تو را در جوار رحمت خودش قرار میدهد و بر درجات تو می افزاید ... روحت شاد باشد مادر جانمممم بدصفت...
ما را در سایت بدصفت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khateratemann97 بازدید : 25 تاريخ : چهارشنبه 15 آذر 1402 ساعت: 13:39

امروز بعد از ۴ هفته بالاخره مصاحبه عقیدتی رو تموم کرد...تو برگشتن زیارت عاشورا رو خوندم به یاد تمام اسیرانی که در خاک خانم و له له میزنم برای یه سلام به آقای ما حسین ....امروز خیلی احساس غریبی کردم .... دلم واقعا کربلا میخواست ...دوشت داشتم تو اون لحظاتی که به جهان تو نگاه میکنم زمزمه های حسین در گوشم باشه ...گوش دادم و خوندم و آخرش رسیدم به اخ دلم تنگه .... دلتنگ خدمتم به کی بگم ... اخ دلم تنگه...قشنگ وصف احوالات ما بود به ویژه اون قسمتی که میگه ضرر کردم...نگذار سرگردون بمونم حسین ...روزهامو با هرچی غیر از تو سر کردم ضرر کردم چشام و هرجایی جز روضه ت کردم ضرر کردم ضرر کردم به غیر از کربلا هرجا سفر کردم ...ضرر کردمبه غیر از روضه ات هرجا گذر کردم ضرر کردم ...نگذار که بشم سر گردون حسیننننننمنو به خودت برگردن حسینننننننننننن.....دلتنگ حرمتم به کی بگم ... داره اما به تو حکم به کی بگم خسته از همه دوباره امدم چی میشه به ما محل بدی یکم ... حسین عزیز دلممممممممممممم بدصفت...
ما را در سایت بدصفت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khateratemann97 بازدید : 23 تاريخ : چهارشنبه 15 آذر 1402 ساعت: 13:39

امروز بچه ها رفتن سراغ کارهاشون....من و زهرا موندیم ...گفتن تو چرا نرفتی گفتم من انجام دادم....عصر رفتیم منزل حاجی مراسم یادبود براش گرفته بودن تا نشستم دخترش امد سمت کیفم و دست کرد تو کیفم...به تسبیح توی کیفم بود بهش دادم کمی بغلش کردم خدایا نو ۶ ماهگی بی پدر شدن خیلی سخته...واقعا خودت استقامت و صبر میدی ...من خیلی ناراحتم ...اونجا روضه مادر رو خوندن...میخواستم بگم ما هم شکسته شدیم .. بدصفت...
ما را در سایت بدصفت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khateratemann97 بازدید : 21 تاريخ : چهارشنبه 15 آذر 1402 ساعت: 13:39

حالم بده ... خیلی بد... دلم برا مادر تنگ شده ... ما هنوز کجاییم که بی مادر بشیم ... نمیدونم به کجا دارم میرم ...‌ فقط میدونم خیلی خسته ام ... خیلییی بدصفت...
ما را در سایت بدصفت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khateratemann97 بازدید : 74 تاريخ : شنبه 4 آذر 1402 ساعت: 19:38

انگار دارم بازی میخورم ... اینجور حس میکنم... خنده ها حرفها... یه جوری هست که خودمم نمیدونم چی به چیه ... اما میدونم خوب نیستم .... بدصفت...
ما را در سایت بدصفت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khateratemann97 بازدید : 70 تاريخ : شنبه 4 آذر 1402 ساعت: 19:38

سلام آقا جانم ...

از دور شما رو صدا میزنم و میدانم که صدای من رو نمیشنویی... دل آواره کجا رو داره بجز خونه ی تو

همه عاقل ها ارادت دارن به دیونه تو....

حسین جانم ...

من شهید شدنم رو از شما میخوام آقا جاااان...

منو به راهی که به تو میرسم هدایت کن

حتی به زور...

بدصفت...
ما را در سایت بدصفت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khateratemann97 بازدید : 91 تاريخ : شنبه 4 آذر 1402 ساعت: 19:38